خبرگزاری حوزه | «شنیدید می گن : شوخی شوخی جدی شد؟!» این داستان کتاب ماست.
کتاب شوخی طبعی های طلبگی که از همین اول راه با اسم بلند بالایش دارد خودش را معرفی میکند. آقای محمد حسین قدیری خوب فکری کرده اند که شوخی شوخی حرفهای جدی را هم راه داده اند توی ذهن همه ما. البته نه از آن جدی های حوصله سربر. خیالتان راحت باشد. کتابی که نشرجمال روانه بازارکرده، یک کیلو نبات یزدی و چند جعبه کوکی گردویی شمالی است. شاید هم مزه سوهان قم بدهد بهرحال بخش زیادی از کتاب راجع به طلبه هاست. البته نه خوب که فکر می کنم مزه آبنبات های شیروان را می دهد که وقتی با چای میخوریم، حسابی زیر زبان آب می شود و مزه می کند.
کتاب شوخی طبعی هم زیر زبان مغزتان مزه می کند. برای چند ساعت از فکر خیلی از مساله های زندگی بیرون می آیید و دست در دست آدمهای ساده ایکه خیلی هم خیال خرج و برج ندارند، می خندید. این کتاب می تواند کتاب بالینی خیلی هامان باشد. کتابی که گاهی ورق هم که بزنیم، خنده مان میگیرد. من تصور می کنم حتی اگر یکی از همین کتاب در هر خانواده باشد بتواند فضای صمیمی و شاداب خانواده را رنگ و روی تازه ای بدهد. فکر کنید شبهای یلدا یا تعطیلات اعیاد، بنشینید و دورهم بخوانید. همین حالا هم لبخند زدید نه؟!
خوبی کتاب این است که همه خوش مزه گی هایش معنا دارد. گرچه ما را میخنداند اما خیلی یواش سبک زندگی ساده طلبگی را هم دارد نشانمان میدهد. اینکه چه میخورند، چه میپوشند؟! حتی چطور وام میگیرند؟! درس وبحث و کلاسشان را هم برایمان به تصویر می کشد. بی اینکه خسته شویم و فکر کنیم وسط خاطرات آدمهاییم. اما دقیقا وسط خاطرات آدمهاییم. خاطراتی که یک طلبه توانسته جمع کند وبنویسد. و وقتی نوشته، یک دیوان شیرین و نباتی از آب درآمده که اگر دست بگیرید، از تنوع شوخی ها و کوتاهی شان لذت میبرید. این شوخی های کوتاه موضوعات مختلفی دارد. ۸ بخش مختلف که موضوع هر بخش، شوخی های تازه ای دارد و در میان شوخی ها، نکته هایی چند هم به گوشمان می خورد. مثلا بخش اول راجع به حجره نشینان است. این کلمه حجره نشینان آدم را یاد عصر حجر می اندازد. یادش بخیر بچه که بودم بابا برایم کتابی خریده بود از عصرحجر. آنقدر بامزه بود که با دیدن این بخش، یاد آن کتاب و مرد کوتاه قدی افتادم که میخواست از کوه بالا برود و غذایش سبزیجات بود چون شکارش را بلد نبود گیر بیاورد. اما حجره نشینان بازیگوشی های خاص خودشان را دارند که گاهی وقتها شاید باورتان نشود این خوشمزگی ها راجع به طلبه هاست. همان قشری که بیشتر وقتها ماها فقط منبر رفتنشان را دیده ایم. یا خانه پرش روضه خواندن و مولودی گرفتنشان...
اما خودمانیم وقتی حرف از شوخی است مگر می شود پای ازدواج نیاید وسط؟!بخش دوم کتاب هم راجع به این موضوع پرحاشیه است که با شوخی های نمکین، حسابی دلمان را صفا می دهد. بخشهای دیگر کتاب اعم از تبلیغ و تحصیل و حتی اخلاق هم به ظرایف خوبی اشاره کرده اند طوری که تازه می فهمید ثلاثی مجرد و مزید و اینها چه قدر هم نمک داشته اند، یا علما که اینهمه هیبت دارند گاهی شوخ طبعی های خاصی داشته اند.
بخشی از کتاب
« قطعه شعر طنزی در میان قطعات دیوان اشعار امام خمینی رحمه الله به چشم میخورد که یک مورد استثنایی است :
قم بدکی نیست از برای محصل
سنگک نرم و کباب اگر بگذارد
حوزه علمیه دایر است ولیکن
خان فرنگی ماب اگر بگذارد
ساعت ده موقع مطالعه ماست
پینکی و چرت و خواب اگر بگذارد...»
نظر شما